تصور کنید در قرن شانزدهم، در خیابانهای شهر استراسبورگ قدم میزنید، ناگهان شاهد زنی هستید که بیهیچ دلیل واضحی شروع به رقصیدن میکند. او روزها و هفتهها به رقص ادامه میدهد، و به تدریج، دهها، سپس صدها نفر نیز به او میپیوندند و آنقدر به رقصیدن ادامه می دهند تا خستگی شدید یا حتی در بعضی موارد مرگ باعث توقفشان می شود. این یکی از معروفترین موارد هیستری جمعی است که به "رقص مرگ" استراسبورگ معروف شد و پژوهشگران هنوز هم در تلاشند تا علت دقیق آن را درک کنند.
هیستری جمعی(mass hysteria)، یک رویداد روانشناختی است که در آن افراد در یک گروه، علائم فیزیکی و روانی بیپایه و اساس مانند علایم یک بیماری، حالت های هیجانی غیر معمول، اختلالات حرکتی و یا احساسات شدید را تجربه میکنند. این پدیده میتواند به دنبال یک استرس اجتماعی، پخش یک شایعه یا عوامل فرهنگی باشد که منجر به واکنش های عجیب و گسترده می شود. هیستری جمعی نمونهای از پیچیدگی روابط انسانی و تأثیر عوامل روانی و اجتماعی بر بهداشت روان است.
پژوهشگران با مطالعه بر روی نمونههای تاریخی مانند رقص مرگ استراسبورگ و موارد معاصر مانند اپیدمی خنده در تانزانیا، به دنبال یافتن نقشهای از واکنشهای عصبی هستند که میتواند منجر به این پاسخهای جمعی شود. پژوهشهای انجام شده تاکنون نشان دادهاند که هنگام تجربه هیستری جمعی، نواحی مغزی مسئول پردازش احساسات و ترس، مانند آمیگدالا و قشر پیشانی، فعالیت بیشتری دارند. همچنین نورون های آینه ای که در تقلید رفتار های اجتماعی نقش دارند نیز در عوامل این پاسخ گسترده اجتماعی مطرح می باشند.
فهم بهتر این مکانیزمها میتواند کمک کند تا استراتژیهایی برای مواجهه با چالشهای ناشی از این پدیدههای روانی - اجتماعی یافت، و با درک بهتر آن، بتوان از شیوع هیستری جمعی در آینده پیشگیری کرد.