وقتی مغز عاشق میشود؛ تغییر امواج مغزی در یک تجربه عاشقانه
یافته های علمی نشان می دهند، عشق نه تنها یک احساس رمانتیک، بلکه فرآیندی است که مناطق مختلف مغز را درگیر کرده و عملکردهای شناختی و هیجانی فرد را تحت تاثیر قرار میدهد.

به گزارش روابط عمومی مرکز ملی مغز، عشق، حسی عمیق و تأثیرگذار است که نهتنها قلب، بلکه مغز را هم درگیر میکند؛ در واقع از نظر علمی، عشق فعالیت مغز را تغییر میدهد به طوریکه امواج آلفا در نیمکره چپ کمتر میشوند و مغز به محرکهای مثبت، قویتر پاسخ میدهد.
این وضعیت باعث می شود، کمتر به افکار منفی فکر کنیم و دنیا را با نگاه روشنتری ببینیم. به عبارتی دیگر عشق با تقویت رابطههایمان با دیگران، به ما کمک میکند به عنوان یک محافظ در برابر استرس زندگی را با آرامش و شادی بیشتری تجربه کنیم و به تعادل بهتری در روح و روانمان برسیم.
مریم رضاییان؛ دانشجوی دکترای تخصصی علوم اعصاب در ژورنال کلاب گروه علوم اعصاب دانشکده فناوری های نوین پزشکی در این باره اظهار کرد: عاشق شدن یک وضعیت ذهنی پیچیده با مراحل مختلف بوده که شامل تجربیاتی مانند شیدایی، سرخوشی و افزایش انرژی است و البته می تواند با افکار وسواسی و وابستگیهای عاطفی همراه باشد.
وی با بیان اینکه به دلیل روابط پیچیده امروزی، مطالعه روی عشق اهمیت زیادی پیدا کرده است، افزود: مطالعات از دهه ۱۹۵۰ نشان دادهاند که روابط سالم با سلامت روان مرتبط هستند و افراد در این گونه روابط، اضطراب، افسردگی و احساس تنهایی کمتری دارند و طول عمر بیشتری دارند.
رضائیان گفت: عشق مناطق مختلفی از مغز را درگیر میکند و در این فرآیند مناطقی از مغز فعال و مناطقی دیگر غیرفعال می شوند؛ در واقع مناطقی که مسئولیت «پردازشهای انگیزشی و پاداش» و یا «پردازشهای هیجانی و توجهی» و همچنین درک اجتماعی و بازنمایی خود دارند فعال شده و و مناطقی که مسئولیت «پردازش های هیجانی منفی و تهدید» و همچنین مناطقی در نیمکره راست که مسئولیت «پردازشهای هیجانی، شناختی و قضاوت اجتماعی» غیر فعال می شوند.
وی یادآور شد: درگیری مناطق مختلف مغز باعث میشود که عشق بر زندگی روزمره فرد تأثیر بگذارد و فعالیتها و عملکردهای هیجانی و شناختی او را تغییر دهد. به همین دلیل، عشق از اهمیت بالایی برخوردار است.
این پژوهشگر علوم اعصاب ادامه داد: برخی مطالعات نشان میدهند که در مراحل اولیه عشق، کنترل شناختی افراد کاهش مییابد؛ در مقابل، برخی دیگر نشان میدهند که این کاهش کنترل شناختی تنها زمانی رخ میدهد که عشق القا شود.
القای عشق (Love induction) در زمینه تحقیقات علوم اعصاب و روانشناسی، به معنای تحریک یا فعالسازی احساسات و افکار مرتبط با عشق در فرد به صورت مصنوعی یا کنترلشده است. هدف از القای عشق، بررسی تاثیرات این احساس بر مغز، رفتار و سایر جنبههای روانشناختی فرد در شرایط آزمایشگاهی است.
روشهای مختلفی برای القای عشق در تحقیقات از جمله نشان دادن تصاویر یا فیلمهای رمانتی، یادآوری خاطرات عاشقانه، تلفیق موسیقی و تصاویر و تکمیل پرسشنامهها یا فعالیتهای نوشتاری استفاده میشوند.
رضائیان در ادامه اظهار کرد: هدف اصلی این گونه مطالعات استفاده از آزمونهای القای عشق بررسی فعالیت مغزی است؛ به عنوان نمونه بر اساس یک مطالعه انجام شده، هنگامی که فرد در معرض یک محرک مثبت قرار میگیرد، فعالیت آلفا در نیمکره چپ مغز کاهش مییابد و فعالیت قشری افزایش مییابد.
وی با بیان اینکه آلفا یک باند فرکانسی در نوار مغز است و زمانی افزایش می یابد که فرد تفکر خاصی ندارد، افزود: فرضیه این مطالعه این است که اگر در گروهی از افراد عاشق، از یک محرک مثبت استفاده شود، فعالیت آلفا در نیمکره چپ آنها کاهش یافته و فعالیت ذهنی افزایش خواهد یافت. این به دلیل تمایل نیمکره چپ به انگیزه و پاداش و همچنین وجود مکانیزم «عقبکشیدن دفاعی» در این ناحیه است.
رضائیان گفت: هدف دیگری که در این مطالعه دنبال شده، بررسی پتانسیلهای وابسته به رخداد (Potential Related Event) هستند، که مغز در پاسخ به یک اتفاق یا تحریک خارجی آنها را تولید می کند؛ این مطالعه به طور خاص با تمرکز بر روی شاخص توجه مستمر به محرک هیجانی (LPP) نشان می دهد که LPP تحت تأثیر احساسات قرار دارد، به طوری که احساسات مثبت، دامنه آن را افزایش و احساسات منفی دامنه آن را کاهش میدهند.
وی یادآور شد: در این مطالعه تصاویر غیرمرتبط با عشق (خوشایند، ناخوشایند و خنثی) به شرکتکنندگان نشان داده میشود و انتظار میرود که به دلیل نقش عشق به عنوان مانع استرس، دامنه LPP در مواجهه با تصاویر تهدیدآمیز کاهش یابد.
نظر دهید